در قديم دلاکی که می بايست داماد را فردا به حمام ببرد شب قبل از حمام به دست و پای داماد حنا می بست و در ضمن اين کار اسپند دود کرده و هلهله می کردند و يکی از نوحه سرايان نوحه شاهزاده قاسم را با آوايی خوش و شيرين می خواند و سايرين به جای سينه زدن کف می زدند اين کار را به جهت شگون آن و يادآوری از ناکام ماندن امامزاده بوده است و داماد نيز برای اينکه وظيفه مذهبی خويش را حفظ کرده باشد .

برای پوشيدن لباس دامادی بعد از ظهر داماد را با دهل و سرنا با پای پياده به مظهر قنات آبادی می بردند دلاک نيز ساک لباس داماد را می آورد داماد را هلهله کنان به داخل آب قنات می بردند او از آب قنات وضو می گرفت و به حمام می رفت سپس رخت دامادی به تن می کرد لباسهای کهنه داماد هرچه بود از سر تا پا روئين و زيرين از آن دلاک بود هرچند که انعام هم می گرفت داماد را با عطر و گلاب خوشبو کرده و به مجلس مردانه و در پايان به خانه عروس می بردند در موقع وارد شدن به خانه دو بشقاب يکی نقل و ديگری پول خورده ( سکه ) به سر داماد می ريختند و او روی تختی که معمولاً در ايوان قرار داده و تزيين شده بود می نشاندند به داماد شاه می گفتند ( شاه داماد ) زيرا عقيده داشتند که شب زفاف کمتر از صبح پادشاهی نيست . امروزه اين مراسم کاملاً منسوخ شده است .